Web Analytics Made Easy - Statcounter

پیدایش و ظهور انقلاب اسلامی در آغاز قرن پانزدهم قمری را می‌توان سرآغاز تحولات بنیادین در عرصه روابط بین‌المللی و تغییر در ساختارهای قدرت در جهان نامید.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

دیروز همه‌کاره امروز هیچ‌کاره!

جعفربلوری در کیهان نوشت:
«اکتبر» (مهر ماه) قرار است، طی پروسه‌ای که غربی‌ها دیکته کرده‌اند، پایبندی ایران به برجام از سوی ترامپ تایید یا رد شود. آمریکا وظیفه بررسی مسئله پایبندی ایران به متن توافق هسته‌ای با کشورهای گروه 5+1 را بر عهده ‌دارد و طبق این قانون، هر ۹۰ روز یک بار باید به کنگره گزارش دهد. طبق این پروسه، آمریکایی‌ها هر سه ماه یک بار با نیم‌نگاهی به گزارش آژانس و صد البته با تشخیص خود! تصمیم می‌گیرند که پایبندی ایران به برجام را تایید یا رد کنند! ساز و کار درست مثل متن برجام، دقیق نوشته شده است اما اینکه این ساز و کار به نفع چه کسی اینقدر دقیق نوشته شده، سؤال مهمی است که پاسخ آن کاملا روشن است!


دولت آقای روحانی اما طبق گزارش‌های رسمی آژانس، همواره فراتر از تعهداتش عمل کرده و آمریکایی‌ها هم تاکنون به این امر اعتراف کرده‌اند. سوای اینکه، این تاییدات تاکنون آورده اقتصادی هم برای ما داشته یا صرفا، به عاملی برای زنجیره‌ای‌ها جهت راه انداختن تبلیغات و فریب افکار عمومی تبدیل شده است، سؤالی که همواره مطرح بوده این است که در این بین، «چه کسانی باید پایبندی طرف مقابل را به انجام تعهداتشان تایید یا رد کنند؟» اگر پاسخ «ستاد پیگیری برجام» است که، بماند...!


برخی رسانه‌های غربی نوشته‌اند، در ماه اکتبر به رغم تایید پایبندی ایران به تعهداتش از سوی آژانس، ترامپ احتمالا پایبندی ایران به برجام را تایید نخواهد کرد! بله درست فهمیدید، با وجود تایید اجرای کامل تعهدات از سوی ایران، ترامپ ممکن است این بار ترجیح دهد اعلام کند، ایران به تعهداتش عمل نکرده است.


مسئله زمانی حادتر می‌شود که یادآوری کنیم، نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل هم، چند روز قبل از انتشار این گونه اخبار آن را رد نکرد و حتی در ادامه این را هم اضافه کرد که، عدم تایید پایبندی ایران به تعهداتش از سوی آمریکا، به معنای خروج واشنگتن از این توافق نخواهد بود! این جمله یعنی، ایران تحت «هر شرایطی» باید همچنان به اجرای این توافق پایبند باشد حتی اگر آمریکا به آن پایبند نباشد.


اظهارات خانم «هیلی» به همین‌جا ختم نشد. وی در ادامه تصریح کرد، حتی اجرای کامل برجام از سوی ایران به معنای پایبندی تهران به آن نخواهد بود! معنای این جمله هم به زبان ساده این می‌شود که، آمریکا می‌تواند علاوه بر تحریم‌های پسابرجامی که به بهانه‌های مختلف علیه ایران وضع کرده، از این پس، راه تحریم‌های هسته‌ای را هم به طور علنی باز کند. به عبارت خیلی ساده‌تر، اعمال تحریم‌های هسته‌ای و غیر هسته‌ای مجاز می‌شود اما ایران باید به برجام، به صورت یک طرفه متعهد باقی بماند!


طبیعی است جمهوری اسلامی ایران به این وضع خسارت‌آفرین، تحقیرآمیز و خطرناک پایان دهد. شاید باورکردنی نباشد اما، برخی مسئولان دولتی با وجود این شرایط می‌گویند، همچنان قصد دارند به برجام پایبند بمانند! وقتی پرسیده می‌شود چرا؟ می‌گویند، چون ترامپ می‌خواهد ما از آن خارج شویم لذا، از آن خارج نخواهیم شد!


آقای صالحی، معاون رئیس‌جمهور و رئیس‌ سازمان انرژی اتمی حتی به تازگی و در گفت‌وگو با ‌اشپیگل گفته، اگر آمریکا از برجام خارج شود، ایران با کشورهای اروپایی به اجرای آن ادامه خواهند داد. این جمله شاید، تازه‌ترین جمله عجیب و قابل توجهی باشد که دراین‌باره اعلام می‌شود. این اظهارات علاوه بر اینکه نشان می‌دهد دولت، خروج آمریکا از برجام را محتمل می‌داند، حاوی نکته بسیار مهم دیگری هم هست. اینکه، دولت محترم حالا حاضر شده «بدون» کشوری که آن را «کدخدا» و «همه‌کاره» می‌داند و «با» کشورهای آلمان، انگلیس و فرانسه که آنها را «آقا اجازه» کدخدا می‌داند ادامه دهد:
«ما برای دور کردن کشور از جنگ و شورای امنیت و برای به دست آوردن فرصت برای تکمیل فناوری هسته‌ای راه مذاکره با آژانس و اروپا را برگزیدیم. هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از این رو مذاکره با آمریکا امکان‌پذیر و شدنی است اما سخت است هرچند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند... آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است و...( دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف)


در این مدت چه اتفاقاتی افتاده که آمریکای همه‌کاره شده هیچ‌کاره و اروپا هم دیگر «آقا اجازه» آمریکا نیست آن هم به خاطر ایران؟! سؤال‌های مهم دیگری هستند که به نظر می‌رسد دولت باید به آن پاسخ دهد. اما دولت چرا تحت هر شرایطی و پس از اعمال هرگونه تحریم تازه‌ای حتی در سطح «مادر تحریم‌ها» اعلام می‌کند به برجام پایبند است؟


واقعیت این است که دولت یازدهم تمام وقت و انرژی خود را صرف برجام کرده است، برجامی که جز«خسارت محض»، «تقریبا هیچ» دستاوردی برای کشور نداشته است. شاید راز «پایبندی به هر قیمت» دولت به برجام، همین نکته باشد. برجام خلاصه تمام دولت یازدهم است؛ بنابراین زیر سؤال بردن آن یعنی زیر سؤال رفتن تمام دولت یازدهم! شاید هم، مسائل دیگری در برجام هست که کسی جز دولت و 5 کشور دیگر مذاکره‌کننده از آن خبر ندارند! دولت تا این لحظه حاضر نشده متن رسمی و فارسی از برجام منتشر کند! گاهی مواضعی که دو طرف راجع به برجام می‌گیرند، آنقدر تناقض دارد که گویی، با دو متن روبرو هستیم!


تمام چشم امید دولت حالا به سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه دوخته شده است. کشورهایی که همین دولتمردان زمانی نه چندان دور آنها را، هیچ‌کاره می‌دانستند. حالا اگر کدخدا به هر دلیلی «رسما» زیر برجام بزند، آیا این «آقا اجازه‌ها»، به آن پایبند خواهند ماند؟ پاسخ این سؤال هم روشن است؛ خیر. اما نقض برجام از سوی این کشورها چگونه خواهد بود؟ این سه کشور اروپایی هرگز نخواهند گفت برجام را قبول ندارند چرا که برجام برای غرب، یک گنج استراتژیک است. غرب با رصد کردن مواضع برخی دولتمردان کشورمان، به این نتیجه رسیده که با استفاده از این برجام می‌شود، توان موشکی ایران، مقاومت و بازوی قدرتمند ایران در منطقه را هم گرفت. آنچه این روزها از «مکمل برجام» می‌گویند، دقیقا ناظر بر همین نکته است. آنها برجامی را که توان موشکی‌مان را تضعیف و مقاومت را در منطقه زمین نزده باشد را، کامل نمی‌دانند. حتی آمریکایی‌ها هم هیچ‌گاه رسما زیر برجام نخواهند زد. این کشورها درست مثل همین ایامی که گذشت، با اعمال تحریم‌های تازه و درخواست‌های ناشدنی مثل بازدید از مراکز نظامی و غیر نظامی، به پروسه طولانی و خسارت‌آفرین برجام ادامه خواهند داد و از ایران هم خواهند خواست به برجام آنقدر پایبند بماند که تمام مولفه‌های قدرتش را از دست بدهد:
«برجام توافق خوبی است. ایرانی‌ها بر سر برنامه هسته‌ای خود مذاکره کرده و محدودیت‌هایی را بر آن اعمال کردند. آنها می‌گفتند فقط درصورتی این کار را خواهند کرد که در ابتدا همه تحریم‌ها لغو شود اما به جای آن ما برعکس عمل کردیم و تحریم‌ها علیه ایران را تشدید کردیم...اکنون وقت آن است که فشارهای خود را علیه فعالیت‌های سپاه قدس در منطقه و شبه نظامیان حامی ایران متمرکز سازیم و نشان دهیم که فعالیت‌های آنان برای ایران هزینه‌ساز خواهد بود...متاسفانه [سردار] قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در فعالیت‌های خود در سراسر منطقه موفق بوده. حضور ایران در سوریه و عراق تقویت شده است و توانسته موشک‌ها و مشاوران حزب‌الله را به حوثی‌های یمن برساند...در این زمان ما نیاز داریم که متحدان اروپایی را متقاعد سازیم تا در افزایش هزینه علیه ایرانی‌ها با ما همراه شوند نه اینکه با کنار کشیدن از برجام آنها را از خود دور سازیم...» (مقاله دنیس راس مشاور ارشد اوباما و روسای‌جمهور پیشین آمریکا در نیویورک دیلی‌نیوز/دیروز)


کمتر از دو ماه دیگر مادر تحریم‌ها از راه می‌رسند. تحریم‌هایی که جز یکی دو نماینده کنگره آمریکا، همه بلااستثناء، به آن رای داده‌اند و فدریکا موگرینی، نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات هسته‌ای هم آن را نقض برجام نمی‌داند! تحریم‌های بی‌سابقه اقتصادی در راهند و دولت همچنان در حال بزک کردن برجام!

أین جلال؟!

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

«و همین جوری‌ها بود که آن جوانک مذهبی از خانواده گریخته و از بلبشوی ناشی از جنگ و آن سیاست‌بازی‌ها سر سالم به در برده، متوجه تضاد اصلی بنیادهای سنتی اجتماعی ایرانی‌ها شد با آنچه به اسم تحول و ترقی و در واقع به صورت دنباله‌روی سیاسی و اقتصادی از فرنگ و آمریکا دارد مملکت را به سمت مستعمره بودن‌ می‌برد و بدلش‌ می‌کند به مصرف‌کننده تنهای کمپانی‌ها و چه‌ بی‌اراده هم. و هم اینها شد محرک «غرب‌زدگی» -سال 1341- که پیش از آن در «سه مقاله دیگر» تمرینش را کرده بودم».جلال آل‌احمد- زندگینامه خودنوشت


***
جز آن عکس نه چندان سالم اسالم، تصویر دیگری از جلال را به یاد ندارم که ریش داشته باشد لیکن روحانی‌زاده قصه ما در هیچ‌کدام از عکس‌هایی که در طول 46 سال زندگی خود برای ما به یادگار گذاشت،‌ بی‌ریشه نبود! و اینگونه بود که 55 سال پیش برای همین امروز ما نشست پای کتابی به نام «غرب‌زدگی» با این هزینه گزاف که چند صباحی مجبور به «سکوت اجباری» شود! کتابی که جلال را بیکار و البته ما را متاثر از هشدار قلم ممتاز او اینچنین سر کار گذاشته، شگفتا که با آن همه آزار و اذیت «نقطه عطف» حضرت آل‌احمد بود: «انتشار «غرب‌زدگی» که مخفیانه انجام گرفت نوعی نقطه عطف بود در کار صاحب این قلم و یکی از عوارضش اینکه «کیهان ماه» را به توقیف افکند که اوایل سال 1341 به راهش انداخته بودم و با اینکه تامین مالی کمپانی کیهان را پس پشت داشت 6 ماه بیشتر دوام نیاورد و با اینکه جماعتی 50 نفر از نویسندگان متعهد و مسؤول به آن دل‌بسته بودند و همکارش بودند 2 شماره بیشتر منتشر نشد، چرا که دخالت سانسور و اجبار کندن آن صفحات و دیگر قضایا.

کلافگی ناشی از این سکوت اجباری مجدد را در سفرهای چندی که پس از این قضیه پیش آمد درکردم؛ در نیمه آخر سال 41 به اروپا. به ماموریت از طرف وزارت فرهنگ و برای مطالعه در کار نشر کتاب‌های درسی. در فروردین 42 به حج. تابستانش به شوروی. به دعوتی برای شرکت در هفتمین کنگره بین‌المللی مردم‌شناسی و به آمریکا در تابستان 44 به دعوت سمینار بین المللی ادبی و سیاسی دانشگاه «هاروارد» و حاصل هر کدام از این سفرها سفرنامه‌ای...» آری! «سفرنامه‌ای» که جلال جایی قدم‌ نمی‌گذاشت الا آنکه قلم تند و تیزش را همراه خود برده باشد. تمام سال 26 اما در ایران بود و در «دوره سکوت»: «که مقداری ترجمه‌ می‌کنم، به قصد فنارسه (فرانسه) یاد گرفتن. از «ژید» و «کامو» و «سارتر» و نیز از «داستایوسکی». «سه تار» هم مال این دوره است که تقدیم شده به خلیل ملکی. هم در این دوره است که زن‌ می‌گیرم. وقتی از اجتماع بزرگ دستت کوتاه شد، کوچکش را در چاردیواری خانه‌ای‌ می‌سازی.

از خانه پدری به اجتماع حزب گریختن،‌ از آن به خانه شخصی و زنم سیمین دانشور است که‌ می‌شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیبایی‌شناسی و صاحب تالیف‌ها و ترجمه‌های فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم که اگر نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود (و مگر درنیامده؟!) از 1329 به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده است که سیمین نخستین خواننده و نقادش نباشد». همان «نخستین خواننده و نقاد»ی که در سوگ جلال به «سووشون» نشست. اما براستی که بود جلال؟! نویسنده‌ای صاحب سبک که جملات را چکشی و خیلی زود پایان‌ می‌داد و هیچ هم خیالش نبود که قاعده‌ای را رعایت کند و اقلا «خزعبلات» را در جایی دیگر «قزعبلات» ننویسد؟! دست به قلمی بشدت عجول و پرکار که همه‌اش در 46 سال عمر توانست 29 کتاب انصافا موثر بنویسد؟! به علاوه 15 اثر بسیار مهم دیگر از قبیل ویرایش کامل «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» که بعد از وفاتش منتشر شد؟!

زنده یاد اهل فرهنگی که هر سال سالگرد درگذشت معماگونه‌اش محل بعضی یادکردها و پاره‌ای بدگویی‌ها می‌شود و خلاص؟! مبارزی نترس و بزن بهادر؟! روشنفکری متعهد خسته از روشنفکری نامتعهد؟! داستان‌نویسی شورشی؟! روزنامه‌نگاری اهل چالش؟ مترجم آثار مهم ادبیات غرب و شرق؟! «مدیر مدرسه»‌ای‌ بی‌اعصاب؟! عاقله‌مردی دنبال «سرگذشت کندوها»؟! «خسی در میقات»؟! عاشق ادا و اطوار «دید و بازدید عید»؟! شاکی از «عزاداری‌های نامشروع»؟! در سودای «بازگشت از شوروی»؟! عاشق همه رقم «سوءتفاهم»؟! مولف «از رنجی که‌ می‌بریم»؟! فقط و فقط «سنگی بر گوری»؟! اصلا نکند عاشق حل مساله «زن زیادی»؟! تماشاگر حرفه‌ای «تات‌نشین‌های بلوک زهرا»؟! یا مسافر «خلیج خارک در یتیم خلیج»؟! «بیگانه»ای در پی شستن «دست‌های آلوده»؟! یا «قمارباز»ی که آخر و عاقبت کارش به «نفرین زمین» رسید؟! مردی عاصی که هر دهه از عمرش به تجربه‌ای جدید گذشت و سراسیمه از همه این تجارب برید تا در نهایت در سیرت و صورت، شبیه پدر شود؟! و بشود نماد بازگشت به سنت؟! براستی که بود جلال؟! از کجا آمد؟! به کجا رفت؟! چه کرد؟! چه نوشت؟! در نبود هیچ فرزندی چه از خود به یادگار گذاشت؟! فی‌الحال کجاست؟! أین جلال؟! آیا سنگی بر گوری قدیمی در سینه قبرستان مسقف مسجد فیروزآبادی شهرری؟!


آیا چهره‌ای حالا بگو ماندگار در تاریخ دیروز ما؟! که سال 1402‌ می‌شود صدمین سال تولدش؟! و یعنی 6 سال دیگر بدل‌ می‌شود به اسطوره‌ای باب دل مورخان؟! که این بود و آن نبود؟! یا آیا همچنان همان «جلال آل‌قلم» ‌که از فرط حی و حاضر بودن،‌ حتی وسط این متن هم خوب بلد است گریبان قلم‌زنان تاریخ را بگیرد؟! «بله! من فکرش را که می‌کنم‌ می‌بینم به انتظار گذر چنین صدسالی نشستن یعنی حق قضاوت را از تو که یکی از چشندگان این دستپخت روزگاری، گرفتن و همین حق را به نازپرورده صد سال زیر لحاف گرم تاریخ خوابیده دادن! این سلب حق، همان در خور مورخان. آخر اگر من نگویم که از این‌ آش داغ دهانم سوخت که بداند که بر سر این سفره بلا چه‌ها رفته است؟ که صدسال بعد آش سرد خواهد شد و سار از درخت... و الخ! و جنگ که تمام شد هر کودکی حتی به بازی کشته‌ها را خواهد شمرد! و اینکه دیگر مورخ بودن‌ نمی‌خواهد! و اگرچه جنگی نیست اما عاقبت همین جنگ زرگری را، همین زد و خورد کودکانه را، اگر هم دو ساعت دیدی مردی! و بردی! که‌ می‌دانی در دیر قضاوت‌کردن‌ها چه فرصت‌هاست برای چه گریزی و چه معاذیری! آن هم در ولایتی که هنوز از این ستون به آن ستونش فرج است و قانون مرور زمان بر همه چیزش مسلط است.

بله! من فقط برای اینکه هیچ چیز را به آینده حواله نکنم، این دفتر را منتشر می‌کنم! و دیگر دفترها را، که تاریخ را سخت شناخته‌ایم و دیده‌ایم که این هیولا چه پیزوری است! و چه ناکسانی دست و پایش را به پوشال قزعبلات خویش‌ می‌انبارند تا از آن مترسکی بسازند برای حمقا! من این انبان امید به تاریخ را دریده‌ام- که هر کسی همچون گدایی آن را به دوش افکنده- و از پوسته‌اش جلدها ساخته‌ام برای این دفترها. فردا هر که هر چه‌ می‌خواهد گفت بگوید! خود من و هم امروز باید بداند که چه گفت و چه نوشت. پدران ما هر یک زندگی خود را کرده‌اند و مرده‌ای در گور، یک زن حامله نیست تا من و تو از بند نافش تغذیه کنیم. به زبان دیگر بگویم. به انتظار صد سال بعد یعنی به انتظار تاریخ، یعنی امید به تاریخ، یعنی دست تمنایت به مویش دراز که رحمی کند یا حقی را ادا کند! و این درخور همان که امروزش را به خاطر فردا لنگ کرده یا در عزای دیروزش نشسته، که من هرگز عالم وجود را به خاطر این دو عدم (فردا و دیروز) معطل نگذاشته‌ام».


جا دارد بپرسیم واهمه جلال از کدام تاریخ و کدام قضاوت تاریخ و کدام حقه‌بازی مورخان است که او را اینچنین «مرد امروز» ساخته؟! و «قهرمان زمانه خویش» که الا وبالله باید همه چیز را تا زنده است بنویسد؟! گمانم راز این حجم از آثار جلال در همین نکته نهفته باشد که او نیک‌ می‌دانست حرف امروز را اگر در همان روز نزنی، فردا چه بلایی سرت خواهد آورد و چه بلایی سرت خواهند آورد! از قضا، اگر بنا داری در فردا بمانی و در کوچه پس کوچه‌های تاریخ مورخان گم و گور نشوی و فقط «سنگی بر گوری» نباشی، باید تکلیفت را با امروز خودت رک و راست مشخص کنی، بلکه اثر 55 سال پیش تو، گویی همین امروز و در نقد همین اوضاع امروز تحریر شده باشد؛ «غرب‌زدگی»! گذاشتن آینه‌ای صاف و زلال، جلوی جماعت منورالفکر و تا ابد! و آنقدر محکم که هیچ سنگی یارای شکستنش را نداشته باشد!

جلال اگر چه ناظر بر وقت‌شناسی همیشگی «نقطه عطف» قلم خود را به روز و در امروز خود نوشت لیکن این اثر، کتاب امروز ما هم هست، ولو آنکه روشنفکران که با آن همه بلبل‌زبانی و قیل و قال، موعد اظهارنظر، لال‌ می‌شوند، سواد پشت «غرب‌زدگی» را نازل یا اساسا مراجعه به جلال را نوعی بازگشت به عقب بخوانند! اشکالی ندارد؛ مهم اینجاست که توی منورالفکر وقتی در فردای فلان توافق، با خوش‌خیالی محض نسبت به تحقق وعده سرخرمن غرب تیتر می‌زنی «پایان تحریم‌ها» هیچ نقدی اندازه همان «غرب‌زدگی» اعصابت را خرد نمی‌کند! پس «غرب‌زدگی» تنها کتابی علیه منورالفکر مفلوک عصر ماضی نبود که فکر می‌کرد اگر از نوک پا تا فرق سر، فرنگی شویم و احیانا بتوانیم کراوات را درست ببندیم، غرب دیگر کاری با ما ندارد و مثل یک رفیق شفیق اسباب پیشرفت ما را فراهم می‌کند، بلکه بتوانیم جز آفتابه، چیزهای دیگری هم بسازیم، البته به شرط اجازه ارباب غربی! نخیر! «غرب‌زدگی» ردیه‌ای بر این توهم نابجا هم هست که تو حتی اگر درون قلب رآکتور خودکفایی کوهی از سیمان هم بریزی و کیلومترها آنسوتر از «غرب‌زدگی» رسما و علنا به وادی «غرب‌پرستی» بیفتی و علی‌الدوام روی خباثت دشمن غربی ماله توجیه بکشی، غرب باز هم دست از دشمنی ذاتی با تو برنمی‌دارد! عجیب کتاب امروز است کتاب 55 سال پیش حضرت جلال! عجبا!

سران خود آمریکا، بارها به نقش اول خود در کودتای 28 مرداد 32 علیه ملت ایران اشاره کرده‌اند؛ آنوقت اینجا نویسنده غرب‌زده روزنامه زنجیره‌ای، سخن از «کودتای ایرانی» می‌گوید! پس خیلی هم نباید عجیب باشد که این همه سال پس از درگذشت جلال یا حتی شریعتی، هنوز هم منورالفکران مشغول نوازش این دو هستند؛ جلال را روشنفکر «خائن» می‌خوانند و شریعتی را روشنفکر «مسلح» و نه «مصلح»! با این همه، باورم هست روشنفکران، از جلال بیشتر بغض دارند تا شریعتی، اما چرا علی‌الظاهر به شریعتی بیشتر و راحت‌تر ناسزا می‌گویند و حتی در آسمان‌ریسمان مضحک، آبشخور افکار سلفی‌گری را به آثار دکتر نسبت می‌دهند؟!

به این پرسش مهم نمی‌توان پاسخ گفت الا آنکه جلال و شریعتی را با هم قیاس کنیم. جلال 8 سال زودتر از شریعتی درگذشت و لذا متقدم او بود؟! اینکه بود لیکن تفاوت جلال نسبت به شریعتی، عمده آنجا بود که اشتباهات قلمی کمتری نسبت به دکتر داشت! و به عبارت بهتر، در آثار خود، رویه محکم‌تر و ثابت‌تری داشت! جلال برعکس شریعتی، بیش از آنکه از تاریخ و بعضا هم مع‌الاسف نادرست سخن بگوید، سخن از «امروز» می‌گفت! و از «امروز» می‌نوشت! جلال عوض آنکه دنبال «ابوذر» در وادی «ربذه» بگردد، عوض آنکه بی‌خود و بی‌جهت به جنگ فلاسفه برود، عوض آنکه بی‌هیچ دلیل متقنی،‌ اسلام «سلمان» را بر سر «اسلام بوعلی» بکوبد، عوض آنکه به خواجه نصیرها و علامه مجلسی‌ها ولو در حد یک کلمه بی‌حرمتی کند، عوض آنکه 500 صفحه در وصف کویر، شعر بنویسد و عوض آنکه مدام حاشیه برود، یک کلام می‌رفت سر اصل مطلب و حرف خودش را صاف می‌زد، آن هم به اختصار! که هیچ‌کدام از آثار البته زیاد جلال، حجم زیادی ندارد! و روده درازی ندارد!

این درست که جلال، کتاب‌های زیادی نوشت اما هرگز و در هیچ کتابی، زیادی ننوشت! حتی «غرب‌زدگی» هم با وجود آنکه از 55 سال پیش تا الان و تا فردا «کتاب امروز» است، کتاب حجیمی نیست! من این را از مرحوم شمس آل‌احمد شنیدم که اگر جلال، هیچ اثری جز «غرب‌زدگی» نمی‌داشت و اگر «غرب‌زدگی» تنها و تنها خلاصه در جمله «شیخ شهید» می‌بود، باز هم همین اندازه روشنفکران از جلال، بغض و کینه داشتند! اما چه نوشته بود مگر حضرت جلال؟! «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای «غرب‌زدگی» پس از 200 سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد!» بنابراین جلال برخلاف شریعتی، بیشتر دنبال ابوذر زمان خود می‌گشت! و ربذه دار! و برای همین بود که زودتر از همه روشنفکران البته متعهد، به امام خمینی نامه نوشت! و سال‌ها پیش از انقلاب، متوجه جنم حضرت روح‌الله در بت‌شکنی شد!


این متن البته درصدد نفی شریعتی نیست، چه اینکه مکرر در مدح خوبی‌های دکتر نوشته‌ام و از قضا بر خلاف جوجه‌روشنفکران غرب‌زده و با علم به همه نقایص آثار شریعتی، هرگز فکر نمی‌کنم که از دل آثار دکتر، تروریست بیرون بیاید! منتهای مراتب کتمان نمی‌کنم که نسبتم با جلال، مستقیم‌تر از شریعتی است، چرا که جلال، مستقیم‌تر از شریعتی است! مستقیم‌تر، مفیدتر، خلاصه‌تر! و البته با مخاطب، راحت‌تر! آنجا که «سنگی برگوری» را می‌نویسد! و از روزگار، گلایه می‌کند بابت بی‌فرزندی! و در گله به گله به قول خودش «پرت و پلاهای دیگر»! لیکن عاقبت تن به رضا می‌دهد! و می‌پذیرد که «فرزند» لزوما چند اسم در فلان صفحه شناسنامه نیست! و چه بسا که بهتر است چند اسم روی جلد چند کتاب باشد! به این روایت و در روزگاری که فرزندان بعضا با ناخلفی‌های خود، تن پدران را در گور می‌لرزانند، زنده‌باد آقازاده خلفی چون «غرب‌زدگی» که هنوز هم خلف وعده‌های ذاتی روشنفکران را به رخ ایشان می‌کشد!

پس جماعت منورالفکر خود را به نفهمی نزنند! جلال، هم آمریکا رفته بود، هم آثاری از مغرب‌زمین را ترجمه کرده بود، هم عقیق دست نمی‌کرد، هم بنا به نقل خودش خیلی اهل مستحبات نبود، هم بنا باز به نقل خودش چند تا نقطه‌چین، هم همسرش سیمین دانشور معرف حضور بود، هم از قضا مندرجات اشتباه و مقالات غلط داشت و این همه را غالبا شما هم دارید لیکن آنچه جلال و شریعتی داشتند و شما به غایت بی‌بهره از آنید «حریت» است! و دقیقا چون حریت ندارید، سخت است برای‌تان تماشای قلم یکی که مثل خود شما «روشنفکر» خوانده می‌شود، آنجا که 2 خط از مظلومیت شهید مشروطه حرف می‌زند! و نه بیشتر! بیشتر هم لزومی نداشت! «غرب‌زدگی» نه یک «واو» کم دارد و نه یک «واو» زیاد! و هیچ هم مهم نیست این اصطلاح را اول بار جلال به کار برده باشد یا کس دیگری! مهم این است که روزنامه‌نگار غرب‌زده وقتی از سر اعتماد به غرب، تیتر می‌زند«پایان تحریم‌ها»، اول از همه، اوباما و جان کری و وندی شرمن و ترامپ و وزیر خارجه‌اش، علامت بدی حواله‌تان می‌کنند! پس جلال اگرچه «ژید» و «کامو» و «سارتر» را ترجمه کرد اما هرگز از برج ایفل برای مردم کشورش بت نساخت! و اگرچه آمریکا رفت اما هرگز غرب را قبله خود قرار نداد! و اگرچه نسبت به پیشرفت کشور هیچ موضع مخالفی نداشت اما هرگز با دیدن هیچ طیاره‌ای قالب تهی نکرد! و اگرچه نه اهل محاسن بود و نه اهل فیروزه اما آنجا که دید استیلای غرب‌زدگی منتهی به چه عوارضی می‌شود، هرگز شیخ شهید را به مشتی نوکر اجانب نفروخت! و اگرچه عمدتا با امثال خود شما می‌پرید اما هرگز به عاقبت منورالفکران دچار نشد!

فرق بزرگ‌تر جلال با امثال شما در این است که او سال‌ها پیش از انقلاب، خمینی را برای پایین کشیدن شاهک با کودتا سر کار آمده، می‌خواست اما شما 30 سال بعد از انقلاب، تازه در فتنه 88 به صرافت بردن نام خمینی افتادید بلکه بر همان انقلابی مهر ابطال بزنید که خمینی خود بنیانش را گذاشته بود! و یاللعجب که شروع دعوا، فقط و فقط با بهانه تقلب در انتخابات بود! و به دستور غرب!‌ پس مادام که در این کشور، غرب‌زدگی از شکلی به شکل دیگر، تجدید شود، «غرب‌زدگی» هم تجدید چاپ خواهد شد! نه! جلال را مصرف زیاد سیگار اشنو نکشت! او اصلا نمرده است! و مادام که غرب‌زدگی در این کشور نفس می‌کشد، «غرب‌زدگی» هم به حیات جاویدان خود ادامه خواهد داد! از مشروطه بیش از 100 سال گذشته! بروید «تقاطع جلال و شیخ‌فضل‌الله» تا بهتر ببینید «تهران» دیگر آن شهر سوخته عصر پهلوی و قاجار نیست که توهم زده بودید مردمانش حتی لولهنگ هم نمی‌توانند بسازند!

دیرالزور گورستان آرزوهای شیطان بزرگ

سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:

پیدایش و ظهور انقلاب اسلامی در آغاز قرن پانزدهم قمری را می‌توان سرآغاز تحولات بنیادین در عرصه روابط بین‌المللی و تغییر در ساختارهای قدرت در جهان نامید. با افول و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه پایانی قرن بیستم، نظام سلطه با درخشش و تلألو بیداری اسلامی ملت‌های مسلمان در سطح جهان، به‌ویژه در غرب آسیا متأثر از رایحه انقلاب اسلامی ایران مواجه شد. در سال‌های پایانی قرن بیستم میلادی ۶۰ نفر از استراتژیست‌های امریکایی «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» را تهیه کردند. بر اساس این استراتژی پیش‌بینی شد که قرن ۲۱ سرآغاز تحرکات تروریستی باشد و حتی حمله تروریستی به ساختمان تجارت جهانی نیز پیش‌بینی شد. ترس از فروپاشی هژمونی امریکا مهمترین ویژگی این استراتژی بوده و تلاش برای بقای هژمونی امریکا اصلی‌ترین محورهای آن را تشکیل داده و به‌منظور بقای هژمونی چند شاخص و محور کلی در نظر گرفته شده بود:

محور اول مهندسی، بررسی و از میان برداشتن موانع هژمون از طریق راه اندازی انقلاب‌های رنگین تحت عنوان «جنگ‌ دموکراسی» در کشورهای هدف
محور دوم: طرح ایجاد خاورمیانه جدید از طریق تجزیه کشورهای غرب آسیا مبتنی بر فروپاشی انقلاب اسلامی و تجزیه ایران و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی
محور سوم برافراشتن علم مبارزه با تروریسم در جهان به‌منظور مدیریت افکار عمومی جهان و الزام همراهی قدرت‌های جهانی با امریکا
محور چهارم ایجاد کانون‌های آشوب در شرق و غرب آسیا با هدف نابودی زیرساخت‌های کشورهای منطقه، تقویت وابستگی آنان به غرب، مشغول‌سازی محور مقاومت، تقویت امنیت رژیم صهیونیستی، امتیازگیری از چین و روسیه و... .

شیطان بزرگ در عین استقلال عملیاتی محورهای مذکور، تمام چهار محور را توأمان روی کشور ایران در دستور کار و ایران را آزمایشگاه تمامی طرح‌های ویژه خود قرار داد:

۱ - تدوین و اجرایی نمودن برنامه جامع براندازی ایران در قالب «پروژه ۲۰۲۰»
۲ - پیگیری برنامه انجام عملیات تروریستی و انتقال آن به داخل ایران
۳ - انجام پروژه نفوذ و استحاله نظام اسلامی در ایران
۴ - ایجاد و تشدید اختلافات بین ایران و کشورهای همسایه تحت عنوان «پروژه جنگ اعراب با ایران»


۵ - پیگیری پروژه «نبرد دموکراسی» در ایران و راه اندازی کودتای رنگی بر اساس دکترین ژوزف نای و جرج سوروس و...
آنچه در محورهای استراتژی قرن ۲۱ امریکایی‌ها در منطقه غرب آسیا از برجستگی خاصی برخوردار بود لشکرکشی و حضور مستقیم غرب به فرماندهی امریکا در این منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم با یک برنامه از پیش طرح ریزی شده و چند مرحله‌ای به‌منظور نابودی و تجزیه ایران و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی بود:


۱ - لشگرکشی و اشغال افغانستان
۲ - لشگرکشی و اشغال عراق
۳ - لشگرکشی و اشغال سوریه
۴ - لشگرکشی و اشغال ایران
۵ - تجزیه کلیه کشورهای هدف در منطقه غرب آسیا (موسوم به خاورمیانه) مشتمل بر ایران، عراق، سوریه، سرزمین حجاز (موسوم به عربستان) و... مبتنی بر تفکیک قومیتی، دینی و... و ایجاد خاورمیانه جدید بر اساس حفظ اقتدار و برتری رژیم صهیونیستی

۶ - ایجاد و تقویت گروه‌های تروریستی سلفی و تکفیری

پس از آنکه امریکایی‌ها از پیگیری برنامه لشکرکشی مستقیم به اهداف و نتیجه دلخواه خود نرسیدند و متحمل خسارات بی‌شمار شدند و موقعیت استراتژیک خود را در منطقه در خطر دیدند با بیرون کشیدن خود از منطقه، موضوع تقویت گروه‌های تروریستی (داعش، النصره، القاعده و... ) و انجام جنگ‌های نیابتی و تشکیل کشور داعش با حمایت محور شیطانی «عبری ـ عربی ـ غربی» را در دستور کار قرار دادند و با طراحی یک چشم انداز روشن بخش‌های مهمی از کشورهای عراق و سوریه را به اشغال داعش درآورده و قویاً بر این باور بودند که با اسقاط

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۷۹۲۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قیمت لیر ترکیه امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

امروز قیمت لیر ترکیه در بازار آزاد مانند دیروز با کاهش قیمت روبرو بوده است. قیمت لیر ترکیه که دیروز با کاهش قیمت ۳۰ تومانی به ۱,۹۳۵ رسیده بود، امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ با کاهش ۵ تومانی (۰.۲۶ درصد) به ۱,۹۳۰ تومان رسید.

tags # قیمت لیر ترکیه سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • طعنه سنگین روحانی به وضعیت مشارکت در انتخابات
  • طعنه سنگین حسن روحانی به شورای نگهبان و دولت رئیسی / باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • قیمت لیر ترکیه امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • محرومیت زدایی از ماموریت‌های گروه‌های جهادی برای کمک به مردم
  • افتتاح ۲,۹۵۰ پروژه محرومیت‌زدایی در خراسان‌ رضوی
  • ۲ هزار و ۹۵۰ پروژه در خراسان رضوی به بهره‌برداری می‌رسد
  • افتتاح ۶۰ پروژه عمرانی و محرومیت‌زدایی در خراسان جنوبی
  • اجرای پروژه‌های محرومیت‌زدایی در مارگون و بهمئی
  • ۷۰ برنامه فرهنگی و محرومیت زدایی در هفته بسیج سازندگی
  • بهره برداری از طرح های محرومیت زدایی در دهدلی شهرستان اردل